- در شب تاریک و بی ستاره
خسته از غم های روزگار
کنار تخته سنگی نشسته بودم
سواری بر اسب خوشبختی می تاخت
از سوار پرسیدم:
ای سوار از چه است که من هرگز خوشبخت نمی شوم
سوار گفت:ای دوست حقیقتی را بگذار برایت باز گو کنم
دراین دنیاهرگز به کسی دل نبندچون دنیاآنقدرکوچک است
که دو دل در کنار هم جایی نخواهند داشت
و اگر به کسی دل بستی هرگز از او جدا نشو ....
چون دنیاآنقدر بزرگ است که دیگر او را نخواهی دید
عشق الکی
جمعه 16 دیماه سال 1384 ساعت 03:19 ب.ظ